به گزارش پایگاه فیلمز، هر که از دیدن زوال سر باز نزند، بی درنگ حقانیت ویژهای برای ادامهی حضور خود در فعالیتهای اجتماعی و کار خود و درگیریاش با این هرج و مرج احساس خواهد کرد.
این سخنِ پدرانهی بنیامین، منحصرا متوجه مارچلو، محلهاش و حتی کشورش می شود، هنگامی که زوال و انحطاطی به مساحت یک کشور و نمود عینی آن را در حومهای شاهدیم، گسترهی حقانیت و فعالیتهای شهروندان این حومه از امرار معاش به وسیلهی تیمار سگها میباشد تا نقشهی مرگِ هم محلهای شان و حتی عملی کردن آن.
مارچلو، این قهرمانِ حومههای کشورِ جدامانده از ترقیهای غربی، این سگ بازِ عنواندار که در کنار کوکائین فروشی، عاشق گذراندن وقت با دخترش میباشد و مورد احترام کسبه محل. گویی مارسلو فونت دلیل خلقت و رسالتش بازی در نقش مارچلو بوده و این مهم را به بی نظیرترین شکل موجود انجام داده است.
داستان فیلم از استحمام سگ که به وسیله ی مارچلو صورت میگیرد آغاز میشود. در حالی که بقیهی سگهای داخل قفس در حال تماشای این صحنه یا سکانس به غایت پوچ و فکاهی می باشند. درادامه ارتباط مارچلو را با انسان های پیرامونش شاهد هستیم که میتوانیم از او به عنوان شهروندی ساده و قابل احترام و از همه مهمتر پدری عاشق یاد کنیم. شروع این حومه سگی اما نه با وجود جسمانی سگهای رام شده بلکه با ورود سیمونه و طلب کوکائین کردن از مارچلو می باشد و تا انتهایی که خون و خشونت به حیوانیترین شکل خودش نمود میکند ادامه دارد.
تناقضات وتعارضاتِ انسانی اجتماعی به قدری هوشمندانه و در قالب روایتِ سینمایی گنجانده شده که مخاطب از ورطهی قضاوت جلو رفته و حتی حکم صادر کند. برای مثال سکانس دزدی که مارچلو علی رغم میل باطنی مجبور به همکاری میشود و در ادامه تقاضای سهم خود را میکند و حاضر است به محل وقوع جرم بازگردد زیرا از نظر او گذاشتن سگ در فریزر، عینِ جنایت علیه بشریت است!
از طرفی هم می توان شخصیت و سرگذشت مارچلو را نمونهی تمام قد وضعیتِ معاصر کشور ایتالیا قلمداد کرد. نمونهی یک انسان ضعیف که همسایگان متمول دارد، از فرطِ ضعف مورد استفاده و سوءاستفادهها می باشد، با کِلاب رفتن و عیش و نوشهای مقطعی، میپندارد که خوشبخت است و محل ارتزاقش سگدانی ست! (خطر اسپویل) و بی شک بهترین پایان برای این انحطاطِ جغرافیایی، جز کشته شدن سیمونه به وسیله ی مارچلو نمیتواند باشد، هر چند سیمونه با ورودش به زندگی مارچلو، آرامش و خُرده اعتبار را از او گرفت، اما با رفتنش به این زندگی سگی پایان داد.
فیلم داگمن (مرد سگی) را میتوان به عنوان نمونهی کامل و امیدوارکنندهای دانست که در زمان سیطرهی اَبَراستودیوها و سلطهی دیجیتالیسم، چگونه میتوان با یک دوربین وتجهیزات سادهی صدا و چند نفر عوامل، فیلمی به عظمتِ آینهی یک کشور ساخت. منبع: سینمافا