به گزارش پایگاه فیلمز،
فیلم «مسخره باز» کاری از همایون غنی زاده:
آریان گلصورت: فیلمی معیوب که میخواهد مرعوب کننده باشد. مسخرهباز درست مانند آخرین نمایش غنیزاده (میسیسیپی نشسته میمیرد) اثری از درون تهی است که در پس شلوغبازیها، ظاهر فریبنده و ارجاعات ریز و درشتاش، خبری از یک ساختار حساب شده و فرم روایی سنجیده نیست. فیلمساز شیفته ایدههایاش شده و در همانها متوقف مانده است. از همین رو در میان ضرب شستهای تکنیکیاش نیز نمیتواند نبود یک استراتژی مشخص و کارآمد را در فیلمنامه جبران کند. مسخرهباز در برخی لحظات از نظر اجرا خیرهکننده و بالاتر از سطح سینمای ایران است، اما متأسفانه ذوق، اعتماد به نفس و خلاقیت فیلمساز صرف خودنمایی شده و بنابراین خبری از تأثیرگذاری نیست. در یک سیستم فرمال درست، تک تک ارجاعات و اجزای مختلف فیلم به ضرورت دراماتیک کنار هم قرار گرفتهاند و نه به خاطر جلوهگری.
محسن شرفالدین: یک پرفورمنس آرت تجربه گرا که فقط می تواند لحظاتی حیرت مخاطب کم تجربه در سینما و هنر را به دست آورد. یکی از سؤال های اساسی در برخورد با فیلم های این دوره جشنواره فجر چرایی و دلیل ساخته شدن آثار است. انگار هیچ موضوع و ایده مشخصی در پس ذهن فیلمساز وجود نداشته و در نهایت همه تلاش های پر هزینه فیلم به یک شوآف خودنمایانه تبدیل شده است.
احسان دبیروزیری: از این همه شعبدهبازی خالقِ اثر خسته میشوید. فیلم پر است از ایدههای فرمی که تبدیل به یک زنجیره برای چفت و بسط اثر نمیشوند. در لحظاتی گویی کارگردان غرق در رویای متفرعنانه خود است و به مخاطب وقعی نمینهد. منطق روایی را رها میکند و با شتاب هرچه تمامتر به سمت ناکجاآباد حرکت میکند و در این راه به هرجایی سرک میکشد. دستاوردهای فنی اثر در کنار بازیهای چشمنوازش قابل انکار نیست و دیدنش به هر سینما دوستی واجب است. حتماً نام فیلم را چندینبار در اختتامیه خواهیم شنید.
مصطفا رضایی: یک سوم ابتدایی نوید از فیلمی نامتعارف و منحصربه فرد در سینمای ایران میدهد. روایت ۳ شخصیت عجیب و غریب در تک لوکیشن آرایشگاه (سلمانی) با متنی نمایشنامهای که موتیفهایش یادآور “در انتظار گودو”ی ساموئل بکت است و بازیهای کمتر دیده شده بازیگرانش، یک علی نصیریان درجه یک که تمام نشدنیست و بابک حمیدیانای کاملاً دگرگون شده. به اینها طراحی صحنه پر جزییات و دوربین وجدآور فیلم را اضافه کنید. اما از جایی به بعد، فضای فانتزی و تخیلی فیلمساز لجام گسیخته میشود. فیلمساز میخواهد دست به مرعوب کردن مخاطب بزند، فیلم را هر بار تمام میکند اما کماکان ادامه مییابد. بی هیچ منطق روایی، و با همین روند، میتوانست هیچگاه تمام نشود. و اینکه مسخرهباز دوست دارد خودش را بزرگتر از آنچه هست نشان دهد، که لابد چیزی پشت این سکانسهای مرعوبکننده پنهان دارد، چیزی شبیه به آن زلزلهای که قرار است بیاید.
.jpg)
فیلم «روزهای نارنجی» به کارگردانی آرش لاهوتی:
مصطفا رضایی: فیلمی با داستانی کلیشهای درباره زنی که تلاش میکند در یک جامعه مردسالار و در شرایطی نابرابر، مستقل بماند و خودش را تثبیت کند. اما توالی بدبختیهای این زن در این مسیر و ریتم کسل کننده و ملالآور فیلم باعث میشود که فیلم را نیمهتمام رها کنم.
آریان گلصورت: این فیلم روزگار زنی را به تصویر میکشد که درگیر مشکلات فراوانی در کار و زندگی شخصیاش است. اما با اینکه بحرانها یکی پس از دیگری بر سر راه او قرار میگیرند، فیلمساز موفق نمیشود حتی لحظهای یکی از این گرفتاریها را به دغدغه و مسئلهای برای مخاطب تبدیل کند و از این رو با اثری شکست خورده طرف هستیم. تا قبل از یک سوم پایانی شاهد فیلمی هستیم با مضامین جشنوارهپسند (مصائب زن مستقل) و دوربینی که تکلیف خودش را نمیداند. اما فیلم از جایی به بعد تغییر مسیر داده و با بیوفایی نسبت به شخصیت اصلیاش، حلال مشکلات را مردی معرفی میکند که زن بدون آن نمیتواند از پس خودش و کارهایاش برآید.
احسان دبیروزیری: فیلمی که گفته میشد در تمجید از مقام زن و خانواده ساخته شده، عملا به ضد خودش تبدیل شده! انبوه بانوانی را در فیلم میبینیم که به هم خیانت میکنند، نسبت به هم قدرنشناس و بیوفا هستند، به هم دروغ میگویند و پشت هم را خالی میکنند، نمک میخورند و نمکدان میشکنند، عدم همبستگی و اعتماد بینشان موج میزند، وظیفه خود را نمیدانند و نسبت به خانواده بیمسئولیت هستند. و در نهایت یک نیمه مَرد! میخواهند تا جمع و جورشان کند!
محسن شرفالدین: برای فیلمساز اول پروژه به اتمام رسیده و سر و شکل داری محسوب می شود ولی به هیچ وجه فیلم خوب و کاملی نیست. هدیه تهرانی انگار با لهجه خاص و نوع عجیب صحبت کردنش به دنبال جایزه آمده که بعید است به آن برسد. برخلاف بیشتر فیلم های جشنواره یک موضوع و دغدغه مشخص دارد. یک تم ضد فمینیستی جالب هم در فیلم نهفته است که اثر را در لحظات پایانی ملتهب نگه می دارد.

فیلم «زهرمار» ساخته جواد رضویان:
احسان دبیروزیری: حضورش در جشنواره هم به ضرر فیلم بود و هم به ضرر جشنواره. درست است که متریال لازم برای ترفندهای تبلیغاتی و کشاندن مخاطب به سینما را خواهد داشت، اما در نهایت به فروش چشمگیری دست پیدا نخواهد کرد. چون نه میتواند چندان خندهای بگیرد و نه به شخصیت اصلیاش نقدی وارد کند. هراس دارد و به چند شوخی گذرا با او اکتفا میکند و از او چهرهای فرشتهوش که عاری از هر خطا و اشتباه و ریایی است میسازد.
محسن شرفالدین: از همینجا سلام عرض می کنم به هیأت انتخاب جشنواره! منبع: کافه سینما