سینمای ایران
یادداشت های کوتاه منتقدان بر فیلم های “سونامی”، “جان دار” و “قسم”
نقد فیلم های «سونامی» به کارگردانی میلاد صدرعاملی، فیلم «جان دار» به کارگردانی حسین امیری دوماری و پدرام امیری و فیلم «قسم» ساخته محسن تنابنده
منتشر شده
4 سال پیشدر
توسط
مدیر
به گزارش پایگاه فیلمز،
فیلم «سونامی» به کارگردانی میلاد صدرعاملی:
آریان گلصورت: نام سه نفر به عنوان نویسنده در تیتراژ آمده، اما حتی از رعایت اصول ابتدایی فیلمنامهنویسی نیز خبری نیست. نویسندهها نه درکی از پیرنگ داشتهاند و نه شناختی از نقطه دید در روایت و یا شخصیتپردازی. آنها از فیلمنامه نوشتن ظاهراً فقط اعتماد به نفساش را دارند. در سونامی کوچکترین خبری از انسجام و سیر مشخص رویدادها نیست و فیلم به طرز به شدت مضحکی مدام موقعیتهای بیربط را پشت هم ردیف میکند و شخصیتها در هر سکانس مانند افراد روانپریش رفتارهای متناقضی از خود نشان میدهند که ارتباطی با سکانس قبلی ندارد. بنابراین بیشتر با یک کاردستی طرفیم که به مرحله فیلم شدن نمیرسد. درست به همین دلیل هم هست که سونامی علاوه بر مخاطباش، به ورزش تکواندو، قهرمانان ملّی و ورزشکاران جوان نیز توهین میکند. مصور کردن با کارگردانی تفاوتهای بنیادین دارد و نابلدی باعث میشود که اثری این چنین به ضد آنچه قصد داشت به تصویر درآورد تبدیل شود.
احسان دبیروزیری: با یک فیلمنامه بدون منطقِ روایی و شخصیتهایی کاریکاتوری و بدون اصول روبهرو هستیم. فیلمساز قهرمانان پوشالی و سطحپایینی را به تصویر میکشد که دیدنشان هم دشوار است.
محسن شرفالدین: در ابتدا جسارت سازندگان را برای ورود به ساخت فیلم ورزشی تحسین کردم ولی تنها 20 دقیقه کافی بود تا بفهمیم نساختن بهتر از اینچنین ساختن است. فیلمی که فیلمنامه اش چند پاره و بلاتکلیف است، حتی ساده ترین اصول روایت را رعایت نمی کند، آگاهی اولیه از رشته ورزشی انتخاب شده ندارد و فقط روی جمله باید ببازی موج سواری می کند. با یکی از بدترین فیلم های جشنواره 37 طرف هستیم.
مصطفا رضایی: درام ورزشی یکی دیگر از ژانرهای مغفول در سینمای ایران است که میلاد صدرعامی در نخستین تجربهاش به سراغ آن رفته، از این رو “سونامی” فیلمی شده با سه کاراکتر اصلی مربی، قهرمان زخمخورده قدیمی و جوان پرمدعا در رقابت برای کسب سهمیه المپیک و اتفاقهای پس و پیش از این مسابقه. فیلم یکی دو اجرای خوب در سکانسهای مسابقه دارد و مابقیاش بد است. چه در فیلمنامه که وجود ندارد و چه در اجرا که دمدستیست.
فیلم «جان دار» ساخته حسین امیری دوماری و پدرام امیری:
محسن شرفالدین: ایراد اساسی فیلم کپی برداری های گاه و بیگاه از کلیشه های خسته کننده سینمای اجتماعی ایران است. ساختار مبتدیانه ای دارد و تنها نکته اش فیلمنامه سر و شکل داری است که برای یک اثر تله فیلمی کفایت میکند. تازه همان هم با یک پایان باز بیهویت لطمه خورده است. به دو کارگردان جوان جان دار باید گفت آه و ناله ها و دعواهای ناموسی و غیرت چاقو محور لزوما فیلم را ایرانیزه نمی کند. هر چند ترفند خوبی بهنظر میرسد که از روی ناکارآمدی به چنین جاذبه های کلیشه ای برای نگاه داشتن مخاطب پای فیلم و داخل سالن روی آورید.
مصطفا رضایی: یک فیلم دیگر با موضوع قصاص و کلیشه رایج اینگونه فیلمها. تبدیل لحظهایِ شادی به غصه و بیرون زدن اختلافات درونی خانواده در اثر این بحران. همه چیز فیلم عاریهایست از تم اصلی داستان که از “شهر زیبا” میاید، با کاراکتر جواد عزتی که از “لاتاری” آمده با همان پیراهن.
آریان گلصورت: یکی از حسنهای جشنواره امسال این است که چنین فیلمهایی را کمتر در آن میبینیم. فیلمی عقبافتاده و فاقد جهانبینی که از الگوهای بارها تکرار شده در سینمای مثلاً اجتماعی سالهای اخیر به شیوهای بسیار سطح پایین استفاده میکند. در ابتدا خانوادهای را در مراسم عروسی میبینیم که با یک اتفاق وارد بحران میشود و سپس قرار است مخاطب درگیر این شود که «حق با چه کسی است؟». فیلمسازان گرهای در داستان ایجاد میکنند و سپس به دمدستی شکل ممکن آن را آنقدر کور کرده و به هر ترفند غیرانسانیای چنگ میزنند تا تماشاگر را تحت تأثیر قرار دهند. این اسمش درامپردازی نیست و حاصل نابلدی کارگردانانی است که فیلمشان ادعای اخلاقگرایی دارد، اما با بیاخلاقی ماهیت خانواده و جایگاه مادر را زیر سؤال میبرند و با به جان هم انداختن آدمها و پشت هم ردیف کردن موقعیتهای بحرانی، خیال میکنند که اثری درگیرکننده ساختهاند. کسانی که حتی نمیدانند چطور باید فیلمشان را تمام کنند، طبعا تسلطی بر روند پیشبرد روایت نیز نخواهند داشت و با خرده داستانهای تحمیلی و بدون کارکرد صرفاً میتوانند شلوغاش کنند.
احسان دبیروزیری: جاندار با فیلمنامهای که حداقل نقاط عطف آن رعایت شده ساخته شده و با فیلم خسته کنندهای رو به رو نیستیم. اما نکته عجیباش این بود که از نیمهی فیلم وقتی فیلمنامه به بنبست میخورد با توسل به یک دروغِ حقوقی فیلم به راهش ادامه میدهد! با دروغ و کلیشههای رایجِ دمدستی و آه و ناله نمیتوان رئالیسم اجتماعی به وجود آورد.
فیلم «قسم» به کارگردانی محسن تنابنده:
آریان گلصورت: برخی از فیلمهای سینمای ایران دچار سندروم «به گل نشستن در گذشته» شدهاند. هم در قصر شیرین و هم در قسم ما با آثاری طرفیم که کارآگاهی و معمایی نیستند، ولی اتفاقهای تعیینکنندهشان در گذشته و قبل از شروع فیلم رخ داده و مخاطب هنگام دیدن فیلم به صورت قطرهچکانی صرفاً میفهمد قبلاً چه شده است! در حالی که این فهم هیچ نقش مهمی در پیشرفت روایت و شخصیتپردازی ایفا نمیکند. در واقع فیلمها فاقد دراماند، اما با دادن اطلاعات از رویدادهای قدیمی این توهم را در تماشاگر ناآزموده ایجاد میکنند که شاهد درامی پرکشش است که دارد در آن لحظه اتفاق میافتد. قسم در طرح اولیهاش متوقف مانده، نمیتواند شخصیت بسازد و با وقت تلف کردن میخواهد به مدت زمان یک اثر بلند سینمایی برسد. پایانبندی مثلا غافلگیرکننده فیلم نیز عذر بدتر از گناه است. چون نه تنها کمکاری فیلمنامهنویس را توجیه نمیکند، بلکه این آگاهی را به مخاطب میدهد که ماجرا از آن چیزی که فکرش را میکرد نیز مضحکتر است و شخصیت اصلی پنج سال از زندگیاش را نه صرف یک جنایت مبهم و پیچیده، بلکه پای قتلی گذاشته که در تمام این مدت دو تا شاهد عاقل و بالغ نیز دارد!
احسان دبیروزیری: فیلمی سخت برای سازندگان، و خسته کننده برای مخاطبان. پُر از نابازیگرِ پُرحرف که اتفاقاً از پسِ نقشهایشان برمیآیند. مشکل اصلی، منطقِ روایی فیلم است؛ چطور در این مدت واقعیت افشا نشده و پنج سال شخصیت مرد فیلم بیکار نشسته تا زن به دنبال انتقام در رفت و آمد باشد؟ و به ناگاه در روز آخر مرد احساس خطر کرده و زن را تهدید میکند. تازه از دو شاهد فیلم که تاکنون بارها بازجویی شدهاند و دروغ گفتهاند بگذریم.
محسن شرفالدین: نکته اصلی فیلم بازی خیلی خوب مهناز افشار است که کیفیت تازه ای را به مخاطبش ارائه می دهد. کشش دراماتیک دارد ولی تلاش های تصویری تورج اصلانی به عنوان فیلمبردار هم نتوانسته فرمت فیلم را سینمایی کند. فیلم در نهایت به مانند یک سفر اتوبوسی خسته کننده و کسالت آور است. به هر حال نسبت به فیلم اول، “قسم” گامی رو به جلو برای تنابنده در مقام فیلمساز محسوب می شود.
مصطفا رضایی: فیلمی تک لوکیشن با محوریت موضوع قسامه و نگاهی به نسبیت قضاوت که همهی داستاناش در یک اتوبوس با حدود چهل شخصیت میگذرد. از این رو با فیلم پرگویی طرفایم که بعضاً دنبال کردن رابطهها و استخراج اطلاعات داستان سخت و گیجکننده میشود. نکته آخر آنکه فیلم یک مهناز افشار متفاوت و پایانی غافلگیرکننده و قابل قبول دارد که “قسم” را نجات میدهند. منبع: کافه سینما.



استفاده از تکنیک موشن کپچر یا CGI در سینما

نماهنگ «بهار بارونی» حسین حقیقی

انتشار قطعه «پرستار»

تقدیم قطعه «ماه بلور» به جامعه پزشکی و کادر درمانی

معرفی نماهنگ «ایران ما»

تیزر ویژه برنامههای نوروزی شبکه نسیم

ضبط «کودک شو» بدون تماشاگر

سال 98 و آخرین قطعه احسان خواجه امیری

انتشار قطعه «عیدانه» توسط گروه هنری «لیله القدر»

گروه «عجم» برای «بریم بسازیم» خواند

مروری بر زندگی و فعالیتهای فرزاد حسنی + عکس

مروری بر زندگی و کارنامه سینمایی سروش صحت + عکس

مروری بر زندگی و کارنامه سینمایی نازنین احمدی + عکس

مروری بر زندگی و کارنامه سینمایی کوروش تهامی + عکس

مروری بر زندگی و فعالیتهای علی ضیاء + عکس

فیلمهایی با سکانسهایی ترسناک + عکس

12 اسفند تولد سید علی صالحی بازیگر نون.خ + بیوگرافی

معرفی دارا حیایی + عکس

مروری بر زندگی و کارنامه سینمایی بهنوش بختیاری
